چند ماه قبل برای اولین بار به منزل دوستان خانوادگی یکی از اقوام که افغان بودند دعوت شدیم! اگر بگم ذهنیت من نسبت به افغان ها خیلی خوب بود دروغ گفتم چون تصویری که در ذهن من از افغان و افغانستان حک شده بود زیاد تصویر شفاف و زیبایی نبود!
کلا تصویری که از افغان ها در ذهن بعضی از ایرانی ها حک شده یاد اور مواردی مثل کارگری؛ دزدی؛ تجاوز؛ بی فرهنگی: طالبان و تحجر است! درست عین تصویری که در ذهن مردم بعضی کشور ها از ایرانی جماعت حک شده و ایرانی رو مساوی با تروریست و خرابکار میدونن! این خانواده افغان دو دختر و یک پسر داشتندکه هر دو دخترشان لباس محلی پوشیده بودند! با اینکه بار اول بود که به منزل اونها میرفتم اما چنان برخورد گرم و صمیمانه ای داشتند که احساس خوشایندی به من دست داد و بسیار احساس راحتی کردم!
پذیرایی ساده و بی ریای اونها که تموم شد سفره شام رو پهن کردن که شامل چند نوع غذای خوشمزه محلی افغانستان مثل بولانی و قابلی پلو بود. پدر خانواده فردی فرهنگی و ادیب بود و با لهجه شیرینش بعد از شام برامون شعر خوند! دختر خانواده و پسرشون هم شعر خوندن و با دست زدن مهمان ها و رقص زیبای دختر کوچکشان گرمی خاصی به مجلس داده شد! غلو نکردم اگر بگم اون شب یکی از بهترین شب هایی بود که به مهمانی میرفتم گرچه قبل از رفتن دلشوره داشتم!
بعد از اون مهمونی بواسطه اونها با چند خانواده افغان دیگه هم اشنا شدم و بعد از مراودت و هم نشینی با اونها شیشه ذهنم نسبت به جماعت افغان کاملا شفاف شد … گاهی از برخورد بعضی از هموطنانم با افغان ها شرمنده میشم و خجالت میکشم! به نظر من این نوع برخورد ها بجای اینکه افغان رو حقیر کنه شخصیت خودمون رو حقیر و کوچک میکنه! اگر یک افغان جرمی رو مرتکب میشه نباید تعمیم به تمام افغان ها بدیم! مگر ایرانی و اروپایی جرم و جنایت نمیکنه؟ افغان ها انسانهایی خون گرم و مهمان نواز و البته زجر کشیده و با احساسی هستند … کاش خیلی از ماها شیشه ذهنمون رو نسبت به اونها شفاف کنیم! تکه ای از شعر محمد کاظم کاظمی عزیز شاعر افغان رو تقدیم میکنم به تمام دوستانی که با افغان ها نامهربانند!
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پياده آمدهبودم، پياده خواهم رفت
طلسم غربتم امشب شكسته خواهدشد
و سفرهاي كه تهيبود، بسته خواهدشد
اگرچه مزرع ما دانههاي جو هم داشت
و چند بتة مستوجب درو هم داشت
اگرچه تلخ شد آرامش هميشةتان
اگرچه كودك من سنگ زد به شيشة تان
اگرچه متهم جرم مستند بودم
اگرچه لايق سنگيني لحد بودم
دم سفر مپسنديد نااميد مرا
ولو دروغ، عزيزان! بحل كنيد مرا
تمام آنچه ندارم، نهاده خواهمرفت
پياده آمدهبودم، پياده خواهمرفت
به اين امام قسم، چيز ديگري نبرم
بهجز غبار حرم، چيز ديگري نبرم
خدا زياد كند اجر دين و دنياتان
و مستجاب شود باقي دعاهاتان
هميشه قلك فرزندهايتان پر باد
و نان دشمنتان ـ هر كه هست ـ آجر باد