برترین مطالب وبلاگ
- ميخوام برم كوه ... كدوم كوه؟ همون كوهي كه ....
- تلویزیون سياه سفيد محله ما ...!
- عروس تعریفی گوزو از کار دراومد!
- اقاجان گه کاری رو نمیشه ماست مالی کرد!
- افغان ها انسانهایی خون گرم و مهمان نواز هستند.
- سفارت ایران در دوبی و پیشنهاد توکل به خدا...!
- خَره تو کی مِخی کاسب بری!
- اداره گذرنامه و کنیز حاج باقر ...!
- مشهد و شب های چراغ برات ...!
- عَلاف نکن مِردُمه عِشقی!
بایگانی
برترین عکس های فیلکر
امار بازدید کننده ها
- 229٬505 نفر
بایگانی ماهانه: فوریه 2008
یک ساندویچ قند !
دیشب جلوی محل کارم خیمه زده بودن و چایی میدادن ! پسرکی که صاحب یک چهار چرخه نون خشکی بود توجهم رو جلب کرد … پسرک هی میرفت نزدیک خیمه و چند تا قند برمیداشت میریخت توی جیبش و میومد عقب … باز منتظر … ادامهی خواندن
نِنه مُو مُوز ماخام …!
ــــ نِنه مُو مُوز ماخام ! ــــ مُوزُم کُجا بُوده خیر سَرُم …! ــــ هُونا نِنه …. تو او میوه فُروشیهِ پُره مُوزه ! ــــ خانه کدخُدایَم پُره گِردویه ……..به ماچه ! ــــ نِنه مُو گِردو ماخام ! ــــ ای … ادامهی خواندن
ایجاد امنیت با سازوکار افتابه و لباس زنانه !
تا همین چند سال پیش مجرمان خاصی را در ملا عام شلاق میزدند و مردم تماشا میکردند ! تا همین چند ماه پیش محکومانی رو در ملا عام یا در محل وقوع جرم اعدام میکردند و مردم جمع میشدند تا … ادامهی خواندن
عرفان اولروم و احساسات بچه های قله ابکوه !
تو محل کارم بودم یه دفه دیدم اونطرف خیابون شلوغه ! مردم راه افتادن دنبال یه بنده خدایی که شلوار ورزشی پاش بود و هر لحظه جمعیت بیشتر میشد ! منم که سرم درد میکنه برای فضولی … جلوتر که رفتم دیدم عرفان … ادامهی خواندن
خوجه ممد و خروس چهل تاج !
دیشب قرار بود تلویزیون فیلم سینمایی بذاره … تیتراژ که شروع شد دیدم فیلم شیلات رو برای چندمین بار گذاشت …. ناخود اگاه حس کردم تلویزیون با گذاشتن این فیلم داره بهم توهین میکنه … شروع کردم به فحش دادن ! … ادامهی خواندن
غنیمت جنگی !
یه عده از اسیرای عراقی رو داشتن به عقب خط منتقل میکردن … داشتم نگاهشون میکردم که دیدم یه بسیجی کم سن و سال یه اسیر عراقی قوی هیکل رو از بقیه جدا کرد و برد پشت یه کانتینر ! … ادامهی خواندن
مهمان نوازی ما ایرانی ها و حکایت پول افتابه !
توی یکی از شهر های شمالی رفته بودم داخل پارک قدم بزنم دیدم از طرف دستشویی سر و صدا میاد … نزدیک که شدم دیدم یه اقایی با وضع ظاهری نامناسب یقه یه توریست رو گرفته و با تحکم بهش میگه پول … ادامهی خواندن
اره من با گریه میجنگیدم !
دیشب یه فیلم مستند در مورد جنگ ایران پخش شد بنام خبرنگار جنگی … دوباره منو برد تو حال و هوای جنگ … مجبور شدم روزنامه رو طوری بگیرم جلوی صورتم تا اشکام رو که در حین دیدن فیلم بی اختیار … ادامهی خواندن